Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کودن (پرنده)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
booby
/ˈbuːbi/
قابل شمارش
1
کودن (پرنده)
غاز احمق
1.It is here we find the boobies.
1. غازهای احمق را اینجا می شود پیدا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
boob
boo
bonze
bony
bonus
booby prize
booby trap
booby-hatch
booby-trapped
boobytrap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان