Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قرض گرفتن
2 . وام گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to borrow
/ˈbɑr.oʊ/
فعل گذرا
[گذشته: borrowed]
[گذشته: borrowed]
[گذشته کامل: borrowed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قرض گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امانت گرفتن
به عاریت گرفتن
قرض کردن
قرض گرفتن
مترادف و متضاد
have temporarily
use temporarily
lend
to borrow something
چیزی قرض گرفتن
She used to borrow money and not bother to pay it back.
او قبلاً پول قرض میگرفت و زحمتی برای پس دادنش نمیکشید.
to borrow something from somebody/something
چیزی از کسی/چیزی قرض گرفتن
I've borrowed some CDs from Mike.
من از "مایک" چند سیدی قرض گرفتهام.
to borrow something off somebody
چیزی از کسی قرض گرفتن
I borrowed the DVD off my brother.
من (آن) دیویدی را از برادرم قرض گرفتم.
2
وام گرفتن
پول قرض گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وام گرفتن
مترادف و متضاد
take as a loan
lend
to borrow something (from somebody/something)
چیزی (از کسی/چیزی) وام گرفتن
She borrowed £2 000 from her parents.
او 2000 پوند از پدر و مادرش وام گرفت [پول قرض گرفت].
to borrow from somebody/something
از کسی/چیزی پول قرض گرفتن
I don't like to borrow from friends.
من دوست ندارم از دوستانم پول قرض بگیرم.
to borrow something off somebody
از کسی پول قرض گرفتن
I had to borrow the money off a friend.
من مجبور شدم از یک دوست پول قرض بگیرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
borough
borosilicate
boron
born-again christian
born with a silver spoon in one's mouth
borrow books from the library
borrow money from the bank
borrower
borrowing
borrowings
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان