[اسم]

braces

/ˈbreɪsəz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 براکت (ارتودنسی)

  • 1.My daughter has to wear a brace on her teeth.
    1. دخترم باید دندان‌هایش را ارتودنسی کند.
  • 2.My dentist told me I need braces.
    2. دندانپزشکم به من گفت که به براکت نیاز دارم.

2 بند شلوار ساس‌بند

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان