[فعل]

to break away

/breɪk əˈweɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: broke away] [گذشته: broke away] [گذشته کامل: broken away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جدا شدن (از یک گروه)

  • 1.The people of the province wished to break away and form a new state.
    1. مردم شهرستان آرزو داشتند جدا شوند و یک ایالت جدید تشکیل دهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان