[صفت]

bright

/brɑɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brighter] [حالت عالی: brightest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روشن (رنگ) براق

مترادف و متضاد brilliant strong vivid dark dull
  • 1.He said hello and I felt my face turn bright red.
    1. او سلام گفت و من احساس کردم صورتم قرمز روشن شد.
  • 2.Leslie always wears bright colors.
    2. "لزلی" همیشه رنگ‌های روشن [لباس‌های رنگ روشن] می‌پوشد.

2 باهوش هوشمندانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تیز هوشمندانه
  • 1.They were bright children, always asking questions.
    1. آنها بچه‌های باهوشی بودند، همیشه سؤال می‌پرسیدند.
bright ideas
ایده‌های هوشمندانه

3 سرزنده پرشور و حرارت

  • 1.You're very bright and cheery!
    1. بسیار سرزنده و خوشحال هستید!
  • 1.It was a bright sunny day.
    1. روز آفتابی روشنی بود.
  • 2.That lamp is very bright.
    2. (نور) آن چراغ بسیار تابناک است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان