Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چیزی را به حادترین شرایط رساندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
bring to a head
/brɪŋ tu ə hɛd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چیزی را به حادترین شرایط رساندن
بحرانی شدن
1.Matters were brought to a head when Pat was sacked.
1. وقتی "پت" اخراج شد، اوضاع بحرانی شد.
2.The mayor's insensitive comments brought tensions in our community to a head.
2. نظرات بیملاحظه شهردار تنش را در محله ما به حادترین شکل رساند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bring into the open
bring into force
matters
blended learning
entrepreneurship
bring to light
bury the hatchet
cast a vote
change out of
citizens' advice bureau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان