Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تربیت کردن
2 . مطرح کردن
3 . بالا آوردن (از طبقه پایین به طبقه بالا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to bring up
/brɪŋ ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: brought up]
[گذشته: brought up]
[گذشته کامل: brought up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تربیت کردن
بزرگ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بار آوردن
بزرگ کردن
مترادف و متضاد
raise
to bring somebody up
کسی را بزرگ کردن [تربیت کردن]
She was brought up by her grandmother.
مادربزرگش او را بزرگ کردهاست.
to bring somebody up to do something
کسی را به گونهای تربیت کردن
They were brought up to respect authority.
آنها به گونهای تربیت شدند که به قانون احترام بگذارند.
2
مطرح کردن
(به موضوعی) اشاره کردن، پیش کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مطرح کردن
مترادف و متضاد
mention
raise
1.There are several points I'd like to bring up at tomorrow's meeting.
1. چندین نکته وجود دارد که میخواهم در جلسه فردا مطرح کنم.
to bring something up
چیزی را مطرح کردن
Bring it up at the meeting.
آن را در جلسه مطرح کن.
3
بالا آوردن (از طبقه پایین به طبقه بالا)
آوردن
to bring something up
چیزی را آوردن
Would you bring up the newspaper?
روزنامه را میآوری؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bring together
bring to the table
bring to light
bring to heel
bring to book
bringing
brinjal
brioche
brisket
briskly
کلمات نزدیک
bring together
bring to the er
bring to an end
bring to a close
bring to
bring up a child
bring-and-buy
bring-and-buy sale
brinjal
brink
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان