[صفت]

brisk

/brɪsk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brisker] [حالت عالی: briskest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سریع تندوتیز

مترادف و متضاد quick
  • 1.We went for a brisk walk.
    1. ما برای پیاده‌روی سریع رفتیم.

2 خشک و جدی مطمئن، قاطع

  • 1.His tone became brisk.
    1. لحن صدای او خشک (و جدی) شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان