Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سریع
2 . خشک و جدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
brisk
/brɪsk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brisker]
[حالت عالی: briskest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سریع
تندوتیز
مترادف و متضاد
quick
1.We went for a brisk walk.
1. ما برای پیادهروی سریع رفتیم.
2
خشک و جدی
مطمئن، قاطع
1.His tone became brisk.
1. لحن صدای او خشک (و جدی) شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bris
briquette
brioche
brio
brink
brisket
briskly
bristle
bristling
bristly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان