[صفت]

brutal

/ˈbrutəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more brutal] [حالت عالی: most brutal]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌رحم بی‌رحمانه، ظالم

معادل ها در دیکشنری فارسی: ددمنشانه
مترادف و متضاد cruel ruthless savage violent gentle humane
  • 1.Dozens of employees quit the job because the boss was brutal to them.
    1. تعدادی کارمند از کارشان استعفا دادند، چرا که رئیسشان خیلی بی‌رحمانه با آنها برخورد می‌کرد.
  • 2.With brutal honesty she told him she did not love him.
    2. با صداقت بی‌رحمانه به او گفت که دوستش نداشت.
a brutal murder
یک قتل بی‌رحمانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان