[صفت]

bubbly

/ˈbʌbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: bubblier] [حالت عالی: bubbliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حباب‌دار

  • 1.Let it bake until the top is crisp and bubbly.
    1. بگذارید آنقدر بپزد تا رویش ترد و حباب‌دار شود.

2 پرجنب‌وجوش پرتب‌وتاب، پرشوروهیجان، سرزنده

a bright and bubbly personality
یک شخصیت سرزنده و پرجنب‌وجوش
[اسم]

bubbly

/ˈbʌbli/
قابل شمارش

3 شامپاین

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان