Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جوانه
2 . جوانه زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bud
/bʌd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جوانه
غنچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوانه
نوگل
غنچه
مترادف و متضاد
sprout
1.The trees are covered in bud.
1. درختان پوشیده از جوانه هستند.
[فعل]
to bud
/bʌd/
فعل ناگذر
[گذشته: budded]
[گذشته: budded]
[گذشته کامل: budded]
صرف فعل
2
جوانه زدن
شکوفه کردن، غنچه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوانه زدن
غنچه کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
buckwheat
buckler
buckle up
buckle down
buckle
buddha's hand
buddhism
budge
budgerigar
budget
کلمات نزدیک
bucolic
buck’s fizz
buckwheat
buckskin
buckshot
budapest
buddha
buddhism
buddhist
budding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان