[اسم]

buffet

/bəˈfeɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (ناهار، شام و ...) منو باز وعده منو آزاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: بوفه
a buffet lunch
ناهار منو آزاد

2 بوفه رستوران، پیشخوان غذا

[فعل]

to buffet

/bəˈfeɪ/
فعل گذرا
[گذشته: buffeted] [گذشته: buffeted] [گذشته کامل: buffeted]

3 ضربه زدن کوبیدن

مترادف و متضاد strike
  • 1.The strong winds buffeted the ship.
    1. بادهای شدید به کشتی ضربه زدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان