Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شناور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
buoy
/ˈbui/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شناور
بویه
1.There's a buoy over there.
1. یک شناور در آنجا هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
bunyip
bunting
bunt
bunsen burner
bunsen
buoy up
buoyancy
buoyant
burbank
burble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان