[صفت]

buoyant

/ˈbɔɪənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more buoyant] [حالت عالی: most buoyant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شناور دارای خاصیت روی آب ماندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شناور
  • 1.The boat bobbed like a cork on the waves: light and buoyant.
    1. قایق مانند یک چوب پنبه روی امواج بالا و پایین می‌شد: سبک و شناور.

2 سرزنده شاد، خوش

  • 1.They were all in buoyant mood.
    1. آنها همه حال خوشی داشتند.

3 پررونق شکوفا

a buoyant economy/market
اقتصاد/بازار پررونق
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان