Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شناور
2 . سرزنده
3 . پررونق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
buoyant
/ˈbɔɪənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more buoyant]
[حالت عالی: most buoyant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شناور
دارای خاصیت روی آب ماندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شناور
1.The boat bobbed like a cork on the waves: light and buoyant.
1. قایق مانند یک چوب پنبه روی امواج بالا و پایین میشد: سبک و شناور.
2
سرزنده
شاد، خوش
1.They were all in buoyant mood.
1. آنها همه حال خوشی داشتند.
3
پررونق
شکوفا
a buoyant economy/market
اقتصاد/بازار پررونق
تصاویر
کلمات نزدیک
buoyancy
buoy up
buoy
bunyip
bunting
burbank
burble
burd
burden
burdensome
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان