Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سخت تلاش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
bust one's balls
/bˈʌst wˈʌnz bˈɔːlz/
1
سخت تلاش کردن
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
break ass
bust ass
1.I've been busting my balls all night long to get this presentation ready for tomorrow's meeting.
1. تمام طول شب داشتم سخت تلاش میکردم تا این ارائه را برای جلسه فردا آماده کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
have over
bust ass
bust a cap in ass
have around
have it out with
candy-ass
chew ass out
cover ass
help off
don't let the door hit your ass on the way out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان