[اسم]

cackle

/kˈækəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدای قدقد

معادل ها در دیکشنری فارسی: قدقد

2 قهقهه خنده بلند

[فعل]

to cackle

/kˈækəl/
فعل ناگذر
[گذشته: cackled] [گذشته: cackled] [گذشته کامل: cackled]

3 با صدای بلند خندیدن

  • 1.They all cackled with delight.
    1. آنها همه از خوشی با صدای بلند خندیدند.

4 وراجی کردن ور ور کردن

  • 1.They cackle on about the importance of quality.
    1. آنها همچنان راجع به اهمیت کیفیت وراجی می‌کنند.

5 قدقد کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان