[فعل]

to call up

/kɔl ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: called up] [گذشته: called up] [گذشته کامل: called up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به خدمت فراخواندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بسیج کردن
مترادف و متضاد conscript draft
  • 1.Two of her brothers had been called up.
    1. دو تا از برادرانش به خدمت فراخوانده شدند.

2 با کسی تماس گرفتن

  • 1.I called him up and told him.
    1. من با او تماس گرفتم و به او گفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان