[اسم]

camera

/ˈkæm.rə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوربین

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوربین آپارات
  • 1.a digital camera
    1. یک دوربین دیجیتال
  • 2.I forgot to take my camera with me to Portugal, so I couldn't take any photos.
    2. من فراموش کردم دوربینم را به پرتغال ببرم، برای همین نتوانستم عکسی بگیرم.
  • 3.Television camera crews broadcast the event all round the world.
    3. کارکنان دوربین تلویزیونی وقایع را در سراسر دنیا پخش می کنند.
کاربرد واژه camera به معنای دوربین
واژه camera به معنای دوربین به دستگاهی گفته می شود که برای گرفتن عکس یا عکس مورد استفاده قرار می گیرد. در انگلیسی هم به دوربین عکاسی و هم به دوربین فیلمبرداری camera گفته می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان