[عبارت]

can't wait

/kænt weɪt/

1 بی‌صبرانه منتظر بودن

can't wait to do something
بی‌صبرانه منتظر انجام کاری بودن
  • I can't wait to see you again!
    من بی‌صبرانه منتظرم دوباره شما را ببینم!
can't wait for something
بی‌صبرانه منتظر چیزی بودن
  • The children can't wait for Christmas to come.
    بچه‌ها بی‌صبرانه منتظر کریسمس هستند که از راه برسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان