Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نامزد
2 . داوطلب (آزمون)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
candidate
/ˈkændədeɪt/
قابل شمارش
[جمع: candidates]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نامزد
کاندیدا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خواستار
نامزد
کاندید
کاندیدا
مترادف و متضاد
contender
prospect
runner
1.Each candidate for mayor seemed confident he would be victorious.
1. تمام نامزدهای (مقام) شهردار مطمئن به نظر میرسیدند که پیروز خواهند شد.
2.We can have a maximum of four candidates for the office of president.
2. حداکثر چهار نامزد میتوانیم برای (مقام) ریاستجمهوری داشته باشیم.
2
داوطلب (آزمون)
متقاضی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داوطلب
متقاضی
مترادف و متضاد
applicant
examinee
1.Candidates are allowed to use dictionaries in this examination.
1. داوطلبین اجازه دارند در این آزمون از فرهنگ لغات استفاده کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
candidacy
candid
cancer
canceled
cancelation
candidly
candied
candle
candle holder
candlestick
کلمات نزدیک
candidacy
candida
candid
candelabrum
candela
candidature
candidly
candle
candlelight
candlelit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان