[اسم]

candidate

/ˈkændədeɪt/
قابل شمارش
[جمع: candidates]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نامزد کاندیدا

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواستار نامزد کاندید کاندیدا
مترادف و متضاد contender prospect runner
  • 1.Each candidate for mayor seemed confident he would be victorious.
    1. تمام نامزدهای (مقام) شهردار مطمئن به نظر می‌رسیدند که پیروز خواهند شد.
  • 2.We can have a maximum of four candidates for the office of president.
    2. حداکثر چهار نامزد می‌توانیم برای (مقام) ریاست‌جمهوری داشته باشیم.

2 داوطلب (آزمون) متقاضی

معادل ها در دیکشنری فارسی: داوطلب متقاضی
مترادف و متضاد applicant examinee
  • 1.Candidates are allowed to use dictionaries in this examination.
    1. داوطلبین اجازه دارند در این آزمون از فرهنگ لغات استفاده کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان