[اسم]

carbohydrate

/ˌkɑːrboʊˈhaɪdreɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کربوهیدرات

معادل ها در دیکشنری فارسی: کربوهیدرات
  • 1.I’m trying to cut down on carbohydrates.
    1. من دارم سعی می کنم کربوهیدرات خوردن هایم را کمتر کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان