[اسم]

cardigan

/ˈkɑːrdɪɡən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ژاکت (پشمی) کاردیگان

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژاکت
مترادف و متضاد cardigan sweater
  • 1.My worst present ever was an orange cardigan from my aunt.
    1. بدترین هدیه‌ای که تا به حال گرفته‌ام ژاکت نارنجی پشمی از طرف عمه‌ام بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان