[اسم]

cartridge

/ˈkɑrtrəʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارتریج (چاپگر)

  • 1.I need to replace the ink cartridge in my printer.
    1. باید کارتریج جوهر چاپگرم را تعویض کنم.

2 فشنگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: فشنگ
  • 1.A cartridge is a type of ammunition.
    1. فشنگ گونه‌ای از مهمات است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان