[اسم]

casting

/ˈkæstɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتخاب هنرپیشه

  • 1.Casting was completed by May.
    1. انتخاب هنرپیشه تا ماه مه تکمیل شد.
a casting director
بازیگردان

2 هر چیز ریخته‌گری‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: ریخته‌گری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان