[جمله]

catch one's death of cold

/kæʧ wʌnz dɛθ ʌv koʊld/

1 سرمای وحشتناکی خوردن به شدت سرما خوردن

مترادف و متضاد catch one's death take one's death of cold
  • 1.The little boy was told to be careful in the rain, or he would catch his death.
    1. به پسربچه گفته شده بود که زیر باران مراقب خودش باشد، وگرنه سرمای وحشتناکی خواهد خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان