[جمله]

catch someone red-handed

/kæʧ ˈsʌmˌwʌn ˈrɛdˈhændəd/

1 مچ کسی را گرفتن سر بزنگاه کسی را دستگیر کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مچ‌گیری کردن مچ کسی را گرفتن
informal
  • 1.Robert was caught red-handed while he was trying to cash the forged check at the bank.
    1. مچ "رابرت" گرفته شد زمانی که می خواست چک تقلبی را در بانک نقد کند.
  • 2.The woman was caught red-handed at the store trying to steal some cosmetics.
    2. آن زن، سر بزنگاه، زمانی که داشت از مغازه، لوازم آرایشی می دزدید، دستگیر شد.
توضیح درباره اصطلاح catch someone red-handed
معنای تحت اللفظی این عبارت "کسی را با دست های قرمز گرفتن" است. دست قرمز در این اصطلاح به معنای کار بد یا جرمی مرتکب شدن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان