Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شبکه
2 . کانال (آب)
3 . به مسیر بخصوصی هدایت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
channel
/ˈtʃæn.əl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شبکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کانال
1.She switched to another channel to watch football.
1. او شبکه را عوض کرد تا فوتبال تماشا کند.
a television channel
یک شبکه تلویزیونی
NTV is Russia’s leading television channel.
انتیوی شبکه تلویزیونی اصلی روسیه است.
a news/movie/sports ... channel
یک شبکه خبر/فیلم/ورزشی و...
What’s on the movie channel tonight?
امشب شبکه فیلم چی دارد؟
a satellite/cable/digital channel
یک شبکه ماهوارهای/کابلی/دیجیتال
1. CNN and other satellite channels
1. سیانان و سایر شبکههای ماهوارهای
2. You can’t record one digital channel while watching another.
2. شما نمیتوانید در حالی که دارید یک شبکه دیگر را تماشا میکنید، یک شبکه دیجیتال را ضبط کنید.
to change/switch channels
شبکه عوض کردن
Use the remote control to change channels.
از کنترل برای عوض کردن شبکهها استفاده کنید.
to watch a channel
یک شبکه تماشا کردن
The kids are always watching the cartoon channel.
بچهها همیشه شبکه کارتون را تماشا میکنند.
2
کانال (آب)
آبراه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آباره
آبراهه
آبرو
آبگذر
تنگه
مجرا
کانال
drainage channels in the rice fields
کانالهای آبکشی در زمینهای برنج [شالیزارها]
the English Channel
کانال انگلیس
[فعل]
to channel
/ˈtʃæn.əl/
فعل گذرا
[گذشته: channeled]
[گذشته: channeled]
[گذشته کامل: channeled]
صرف فعل
3
به مسیر بخصوصی هدایت کردن
از راه بخصوصی فرستادن
to channel something
چیزی را هدایت کردن
1. A sensor channels the light signal along an optical fiber.
1. یک حسگر سیگنال نوری را در فیبر اپتیکال هدایت میکند.
2. An efficient irrigation system channels water to the crops.
2. یک سیستم آبرسانی کارآمد آب را به سمت محصولات هدایت میکند.
[عبارات مرتبط]
channel of communication
1. کانال ارتباطی
تصاویر
کلمات نزدیک
changing room
changing of the guard
changeover
changeling
changed
channel of communication
channel tunnel
channel-hop
chant
chanter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان