Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شارژ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to charge up
/ʧɑrʤ ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: charged up]
[گذشته: charged up]
[گذشته کامل: charged up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شارژ کردن
1.The shaver can be charged up and used when travelling.
1. ریشتراش را میتوان شارژ و هنگام سفر استفاده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
charge plate
charge card
charge
chardonnay grape
chardonnay
charger
chargrill
chariot
charitable
charitably
کلمات نزدیک
charge sheet
charge card
charge
chard
charcoal
charged
charger
chargrill
chargé d'affaires
chariot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان