Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جدول موسیقیهای پرفروش
2 . نمودار
3 . نقشه (بویژه اقیانوس و آسمان)
4 . نقشه (مکانی را) کشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
chart
/tʃɑːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جدول موسیقیهای پرفروش
چارت موسیقی
1.The album went straight into the charts at number 1.
1. آن آلبوم، مستقیم در چارت موسیقی رتبه اول شد.
2
نمودار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نمودار
a sales chart
نمودار فروش
3
نقشه (بویژه اقیانوس و آسمان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقشه
1.We can get nowhere without that chart.
1. بدون آن نقشه به هیچ جایی نمیتوانیم برویم.
[فعل]
to chart
/tʃɑːrt/
فعل گذرا
[گذشته: charted]
[گذشته: charted]
[گذشته کامل: charted]
صرف فعل
4
نقشه (مکانی را) کشیدن
با نقشه یا نمودار نشان دادن
تصاویر
کلمات نزدیک
charrette
charred
charon
charming
charmer
charter
charter flight
charter plane
chartered
chartered accountant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان