[اسم]

checkmate

/ˈʧɛkˌmeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کیش و مات

معادل ها در دیکشنری فارسی: کیش و مات
[فعل]

to checkmate

/ˈʧɛkˌmeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: checkmated] [گذشته: checkmated] [گذشته کامل: checkmated]

2 کیش و مات کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مات کردن
  • 1.His king had been checkmated.
    1. (مهره) شاه او کیش و مات شده بود.

3 (حریف را) در بن‌بست قرار دادن کاملاً شکست دادن

  • 1.She hoped the plan would checkmate her opponents.
    1. او امیدوار بود نقشه‌اش، رقبایش را در بن‌بست قرار بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان