Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارزان و بیکیفیت
2 . پنیری
3 . ضایع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
cheesy
/ˈʧizi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cheesier]
[حالت عالی: cheesiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ارزان و بیکیفیت
informal
1.Don't wear that shirt. It looks cheesy.
1. آن پیراهن را نپوش. ارزان و بیکیفیت به نظر میرسد.
2
پنیری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنیری
cheesy sauces
سسهای پنیری
3
ضایع
مسخره
informal
1.That’s the cheesiest joke I’ve ever heard.
1. آن ضایعترین جوکی بود که تا به حال شنیدهام.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cheesed off
cheesecloth
cheesecake
cheeseburger
cheeseboard
cheetah
chef
chef's hat
chef's jacket
chef's kiss
کلمات نزدیک
cheesed off
cheesecloth
cheesecake
cheeseburger
cheese ravioli
cheesy flavor
cheetah
chef
chela
chelsea beat southampton 3-0.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان