Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرستار کودک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
childminder
/ˈtʃaɪldmaɪndər/
قابل شمارش
1
پرستار کودک
دایه
مترادف و متضاد
babysitter
1.I worked as a childminder most of my teenage years.
1. بیشتر سالهای نوجوانیام را بهعنوان پرستار کودک کار کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
childlike
childless
childish
childhood sweetheart
childhood
childproof
children
children's day
children’s home
child’s play
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان