Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ریز کردن
2 . گوشت با استخوان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to chop
/tʃɑːp/
فعل گذرا
[گذشته: chopped]
[گذشته: chopped]
[گذشته کامل: chopped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ریز کردن
خرد کردن
مترادف و متضاد
cut
dice
1.Add the finely chopped onions.
1. پیازهای خوب ریز شده را اضافه کنید.
2.Chop the carrots up into small pieces.
2. هویجها را به تکههای کوچک خرد کنید.
3.He was chopping wood in the yard.
3. او داشت در حیاط چوب خرد میکرد.
[اسم]
chop
/tʃɑːp/
قابل شمارش
2
گوشت با استخوان
1.A lamb chop
1. گوشت با استخوان بره
تصاویر
کلمات نزدیک
choosy
choose a major
choose
chook
choo-choo
chop down
chop off
chop suey
chop up
chopped liver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان