Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خپل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
chubby
/ˈʧʌbi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: chubbier]
[حالت عالی: chubbiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خپل
تپل، چاقالو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تپل
چاقالو
چاق و چله
خیکی
گوشتالو
گامبو
1.He was a short, chubby man.
1. او مردی قدکوتاه و خپل بود.
chubby cheeks/fingers/hands
گونهها/انگشتها/دستهای تپل
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
chubbiness
chub
chrysopidae
chrysophyllum cainito
chrysler blue
chuck
chuck away
chuck out
chuck up
chuckle
کلمات نزدیک
chub
chthonic
chthonian
chrysolite
chrysler
chuck
chuckle
chuff
chuffed
chug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان