[صفت]

chubby

/ˈʧʌbi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: chubbier] [حالت عالی: chubbiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خپل تپل، چاقالو

  • 1.He was a short, chubby man.
    1. او مردی قدکوتاه و خپل بود.
chubby cheeks/fingers/hands
گونه‌ها/انگشت‌ها/دست‌های تپل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان