[صفت]

churchy

/ˈtʃɜːrtʃi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: churchier] [حالت عالی: churchiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشکه‌مقدس

disapproving
  • 1.I was famous for being churchy and stuck-up
    1. من به خشکه‌مقدس و مغرور بودن مشهور بودم.

2 کلیسامانند شبه‌کلیسایی

  • 1.Gothic design looks too churchy.
    1. طراحی گوتیک زیادی کلیسامانند است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان