Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کار بسیار آسان
2 . تنگ (بست آهنی و چرمی) به دور اسب بستن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cinch
/sɪnʧ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار بسیار آسان
[فعل]
to cinch
/sɪnʧ/
فعل گذرا
[گذشته: cinched]
[گذشته: cinched]
[گذشته کامل: cinched]
صرف فعل
2
تنگ (بست آهنی و چرمی) به دور اسب بستن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cimmerian
cimicifuga racemosa
cimicifuga foetida
cimicifuga
cimex lectularius
cinchona
cinchonine
cincinnati
cincinnatus
cinclidae
کلمات نزدیک
cimbalom
cilium
cilice
ciliate
cilia
cinder
cinder block
cindy
cine-camera
cinema
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان