Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به هم فشردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to clench
/klentʃ/
فعل گذرا
[گذشته: clenched]
[گذشته: clenched]
[گذشته کامل: clenched]
صرف فعل
1
به هم فشردن
محکم روی هم فشار دادن (دندانها)
1.a cigar clenched between his teeth
1. سیگاری فشرده شده بین دندانهایش
2.He clenched his fists in anger.
2. او با خشم انگشتانش را به هم فشرد [مشت کرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
clementine
clemency
clematis
cleft
clef
cleopatra
clergy
clergyman
clergywoman
cleric
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان