[اسم]

collision

/kəˈlɪʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تصادف برخورد

معادل ها در دیکشنری فارسی: برخورد تصادف تصادم
مترادف و متضاد crash
  • 1.The driver of the car was killed in the collision.
    1. راننده این اتومبیل در تصادف کشته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان