Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همایند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
collocation
/ˌkɑ.ləˈkeɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همایند
همنشینی (واژگانی)، باهمآیی
1."Heavy traffic" is a collocation.
1. "ترافیک سنگین" یک همنشینی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
collocate
collision
collins
colline
collimation
collodion
colloid
collop
colloquial
colloquialism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان