Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرهنگ (ارتش)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
colonel
/ˈkɜrnəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرهنگ (ارتش)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرهنگ
کلنل
1.Colonel Smith is her father.
1. سرهنگ "اسمیت" پدر اوست.
تصاویر
کلمات نزدیک
colon
colombian
colombia
cologne
collusion
colonel general
colonial
colonialism
colonialist
colonialize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان