[اسم]

congruity

/kənˈgruəti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توافق موافقت، تجانس

معادل ها در دیکشنری فارسی: یکدستی
مترادف و متضاد agreement consent
  • 1.Bill and Veronica achieved a congruity of opinion.
    1. "بیل" و "ورونیکا" به توافق نظر رسیدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان