Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شام درست کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
cook dinner
/kʊk ˈdɪnər/
1
شام درست کردن
مترادف و متضاد
make dinner
1.It's your turn to cook dinner.
1. نوبت توست که شام درست کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
cook
coo
convulsive
convulsion
convulse
cook the books
cook up
cook with gas
cookbook
cooked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان