Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از پس (چیزی یا کسی) برآمدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cope
/koʊp/
فعل ناگذر
[گذشته: coped]
[گذشته: coped]
[گذشته کامل: coped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از پس (چیزی یا کسی) برآمدن
تحمل کردن، ساختن (با وضع و ...)
مترادف و متضاد
endure
handle
manage
1.Desert plants are adapted to cope with extreme heat.
1. گیاهان بیابانی خودشان را وفق دادهاند تا گرمای شدید را تحمل کنند.
2.He wasn't able to cope with the stresses and strains of the job.
2. او نتوانست از پس استرس و فشارهای شغل بر آید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cop
coot
coordinates
coordinate
cooperatively
coping saw
copious
copper
copper penny
copperhead
کلمات نزدیک
copal
cop-out
cop out
cop
cootie
copier
copilot
copious
copiously
copper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان