[اسم]

costume

/ˈkɑːstuːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لباس

  • 1.She has four costume changes during the play.
    1. او در طی نمایش چهار بار لباس عوض می‌کند.
  • 2.The actors were still in costume and make-up.
    2. هنرپیشه‌ها هنوز مشغول گریم و لباس (پوشیدن) بودند.
a clown/Halloween costume
لباس دلقک/هالووین
a costume designer
طراح لباس
Japanese national costume
لباس ملی ژاپن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان