Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دنج
2 . صمیمی (در مورد مکالمه یا رابطه)
3 . احساس راحتی به کسی دادن
4 . خودشیرینی کردن
5 . خود را به کسی یا چیزی چسباندن
6 . روکش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
cosy
/ˈkoʊzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cosier]
[حالت عالی: cosiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دنج
راحت
a cosy cafe
یک کافه دنج
2
صمیمی (در مورد مکالمه یا رابطه)
a very cosy little chat
یک گپ کوتاه بسیار صمیمی
[فعل]
to cosy
/ˈkoʊzi/
فعل گذرا
[گذشته: cosied]
[گذشته: cosied]
[گذشته کامل: cosied]
صرف فعل
3
احساس راحتی به کسی دادن
1.She cosied her husband.
1. او به شوهرش احساس راحتی میداد.
4
خودشیرینی کردن
5
خود را به کسی یا چیزی چسباندن
مترادف و متضاد
snuggle
1.He cosied up to the heater.
1. او خودش را به شومینه چسباند.
[اسم]
cosy
/ˈkoʊzi/
قابل شمارش
6
روکش
روانداز
تصاویر
کلمات نزدیک
costumer
costume jewelry
costume drama
costume design
costume
cot
cot death
cotangent
coterie
coterminous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان