[صفت]

cosy

/ˈkoʊzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cosier] [حالت عالی: cosiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دنج راحت

a cosy cafe
یک کافه دنج

2 صمیمی (در مورد مکالمه یا رابطه)

a very cosy little chat
یک گپ کوتاه بسیار صمیمی
[فعل]

to cosy

/ˈkoʊzi/
فعل گذرا
[گذشته: cosied] [گذشته: cosied] [گذشته کامل: cosied]

3 احساس راحتی به کسی دادن

  • 1.She cosied her husband.
    1. او به شوهرش احساس راحتی می‌داد.

4 خودشیرینی کردن

5 خود را به کسی یا چیزی چسباندن

مترادف و متضاد snuggle
  • 1.He cosied up to the heater.
    1. او خودش را به شومینه چسباند.
[اسم]

cosy

/ˈkoʊzi/
قابل شمارش

6 روکش روانداز

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان