[اسم]

cot

/kɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تختخواب بچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تختخواب بچه
مترادف و متضاد crib

2 تخت تاشو تختخواب مسافرتی

  • 1.At the camp, the boys’ cabin was lined with cots.
    1. در اردوگاه، کابین پسرها یک ردیف تخت تاشو داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان