Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تختخواب بچه
2 . تخت تاشو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cot
/kɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تختخواب بچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تختخواب بچه
مترادف و متضاد
crib
2
تخت تاشو
تختخواب مسافرتی
1.At the camp, the boys’ cabin was lined with cots.
1. در اردوگاه، کابین پسرها یک ردیف تخت تاشو داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
cosy
costumer
costume jewelry
costume drama
costume design
cot death
cotangent
coterie
coterminous
cotoneaster
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان