[فعل]

to countersign

/ˈkaʊntərsaɪn/
فعل گذرا
[گذشته: countersigned] [گذشته: countersigned] [گذشته کامل: countersigned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 امضای دوم کردن ظهرنویسی کردن

  • 1.All orders must be countersigned by one of the directors.
    1. تمامی حکم ها باید توسط یکی از مدیران امضای دوم شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان