Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تودار
2 . به ظاهر خجالتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
coy
/kɔɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: coyer]
[حالت عالی: coyest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تودار
مخفیکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محجوب
ماخوذ به حیا
1.He is coy about his age.
1. او راجع به (گفتن) سنش تودار است.
2.The company is coy about revealing its profits.
2. شرکت درباره آشکار کردن سودش مخفیکار است.
2
به ظاهر خجالتی
به ظاهر معصوم، پرناز و عشوه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَدایی
1.She gave him a rather coy look.
1. او نگاهی پرناز و عشوه به او کرد.
2.She gave me a coy smile.
2. او لبخندی (به ظاهر) معصومانه به او زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
coxcomb
coxa
cox
cowslip
cowshed
coyness
coyote
coypu
coz
cozen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان