[فعل]

to crash into

/kræʃ ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: crashed into] [گذشته: crashed into] [گذشته کامل: crashed into]

1 به چیزی زدن (با خودرو) با چیزی تصادف کردن

  • 1.A truck went out of control and crashed into the back of a bus.
    1. یک کامیون کنترلش را از دست داد و به عقب یک اتوبوس زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان