Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چهاردستوپا راه رفتن
2 . بهآهستگی حرکت کردن
3 . کرال (شنا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to crawl
/krɔl/
فعل ناگذر
[گذشته: crawled]
[گذشته: crawled]
[گذشته کامل: crawled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چهاردستوپا راه رفتن
خزیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خزیدن
مترادف و متضاد
creep
1.Our baby is just starting to crawl.
1. بچه ما به تازگی شروع به چهاردستوپا راه رفتن کردهاست.
2.She crawled under the fence.
2. او چهاردستوپا به زیر حصار رفت.
2
بهآهستگی حرکت کردن
کند پیش رفتن
1.The traffic was crawling along.
1. ترافیک داشت بهآهستگی حرکت میکرد.
2.The weeks crawled by.
2. هفتهها بهکندی پیش رفتند.
[اسم]
crawl
/krɔl/
غیرقابل شمارش
3
کرال (شنا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شنای کرال
کرال
1.she could do the crawl.
1. او می توانست کرال انجام دهد [شنا کند].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
crawfish
cravat
crash helmet
crash
crapulence
crawl in
crawler
crawling
crayfish
crayon
کلمات نزدیک
crawford
craw
craving
craven
crave
crawler
crayfish
crayon
craze
crazed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان